سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز :39
  • بازدید دیروز  :28
  • کل بازدید :57850
  • تعداد کل یاد داشت ها : 111
  • آخرین بازدید : 103/9/3     ساعت : 6:43 ص
سردار جعفری از «کالک‌های خاکی» می‌گوید: حوالی ساعت 11 صبح روز دوشنبه، 3 خردادماه 1361، عراقی‌ها در مقابل بچه‌های قرارگاه نصر در شلمچه و خیّن کم آوردند، نیروهای قرارگاه فتح، تیپ 14 امام حسین(ع)، و 8 نجف‌اشرف به خرمشهر وارد شدند.

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، خرمشهر اگر موضوع محوری آثار نوشته شده در خصوص دفاع مقدس نباشد، یکی از پرتکرارترین موضوعاتی است که در آثار این حوزه به چشم می‌خورد. "خرمشهر" و داستان پایداری مردم در این شهر به نمادی در تاریخ دفاع مقدس تبدیل شد.

«کالک‌های خاکی» سردار عزیز جعفری است که از پیش از انقلاب شروع می‌شود و تا روزهای جنگ و شرح عملیات‌های مختلف ادامه می‌یابد. یکی از خاطرات خواندنی این کتاب به چگونگی حضور سردار عزیزی در خرمشهر اشاره دارد؛ زمانی که او دانشجوی دانشگاه تهران بود و بیشتر از آنکه با جنگ و تفنگ آشنا باشد، با نقشه و معماری و ... آشنا بود. سردارجعفری از حضور در جبهه جنوب که با مشکلات متعدد و پشت سرگذاشتن حوادث مختلف همراه بوده است، با حسن باقری آشنا می‌شود؛ فرمانده‌ای که سردار جعفری از وی با عنوان «حسن جانم» یاد می‌کند.

خاطرات در این بخش از اثر به شرح عملیات فتح و بازپس گیری سوسنگرد و بعد از آن کربلای 5 اختصاص دارد. شاید یکی از بخش‌های شیرین این اثر را بتوان به همان بخش فتح خرمشهر دانست که راوی با دقت تمام علاوه بر اینکه تلاش رزمندگان و دغدغه مردم در ان زمان برای بازپس گیری خرمشهر را به تصویر می‌کشد، آرایش نظامی در عملیات بیت المقدس را نیز شرح می دهد. خاطره فتح خرمشهر از زبان سردار جعفری به شرح ذیل است:

کابوس تردید

«با اجرای مرحله سوم عملیات، که با موفقیت همراه نبود، دشمن تا حدودی خودش را پیدا کرد تا مقاومتش را زیادتر کند. همین امر کار را برای ما کمی مشکل‌تر کرد و فضایی آکنده از تردید برای فرماندهان ما به وجود آورد. نیروهای رزمنده هم بسیار خسته و فرسوده شده بودند و انگیزه ادامه عملیات در آن‌ها کم شده بود. اما همچنان یک نقطه امیدواری و ایجاد انگیزه وجود داشت و آن خرمشهر بود. فکر رسیدن به خرمشهر در نیروهای ما شادابی و امید را زنده می‌کرد. این در حالی بود که همه می‌دانستیم نیروها تا همان‌جا هم بیشتر از توانشان مایه گذاشته‌اند. چون در عُرف کلاسیک ارتش‌های دنیا بُرد عمل مفید یک تیپ پیاده پنج کیلومتر است؛ یعنی بیشترین مسافتی که یک تیپ پیاده می‌تواند پیش برود پنج کیلومتر بیشتر نیست. اما ببینیم تیپ‌های ما چه کردند؟

آن‌ها، در مرحله اول، برای گرفتن سرپل از دشمن، حدود بیست کیلومتر از کارون تا جادة آسفالت اهوازـ‌خرمشهر را پیش‌ رفتند و بعد از آن قدم به قدم با دشمن جنگیدند و مسیر را ادامه دادند و پاتک‌های واحدهای زرهی دشمن را دفع کردند.

در مرحله دوم، همین نیروها دوباره، ضمن اینکه سیزده کیلومتر از غرب جاده اهوازـ‌خرمشهر به سمت مرز پیش‌ رفتند، چندین پاتک سنگین دشمن را پاسخ دادند. این مانورهای بی‌سابقه برای کسی که مقداری فهم نظامی داشته باشد اصلاً قابل درک نیست. اما بچه‌های ما این کارهای عجیب را انجام دادند و با جنگ سخت و قدم به قدم دشمن را تا مرز عقب راندند. همین نیرو باید می‌آمد و قدم آخر را برمی‌داشت. قدم آخر چه بود؟ آزاد‌سازی خرمشهر!

از طرف دیگر فرماندهان قرارگاه مرکزی کربلا، برای اینکه به دشمن فرصت بازسازی ندهند، اصرار داشتند مرحلة آخر هر چه زودتر انجام شود و ما از جای پایی که در شمال خرمشهر و جنوب حسینیه به دست آورده بودیم به نحو احسن استفاده کنیم. طبیعی بود که فرماندهان یگان‌ها آمادگی انجام دادن چنین کاری را نداشته باشند. اما از آنجا که فرصت دادن به دشمن در آن مقطع معادل بود با کسب آمادگی او و ایجاد مواضع جدید، در نهایت، تصمیم گرفته شد در اسرع وقت مرحلة چهارم عملیات انجام بگیرد.
انجام گرفتن این مرحله از عملیات مساوی بود با یک پیش‌رَوی بیست کیلومتری دیگر از مرز تا اروند و در آنجا هم درگیر شدن با یگان‌های زبدة زرهی و مکانیزه دشمن، که قطعاً‌ در مرز شلمچه و خیّن به‌سختی مقاومت می‌کردند.

وقتی این مسائل دو دو تا چهار تا شد و واقعیت‌ها برای فرماندهان قرارگاه مرکزی کربلا روشن شد، آن‌ها تصمیم گرفتند یک هفته به نیروها استراحت بدهند. با ابلاغ این تصمیم از سوی قرارگاه مرکزی کربلا به قرارگاه‌های عملیاتی، آن‌ها هم به تیپ‌ها دستور دادند تا نیروها را به عقبه یگان‌ها انتقال بدهند و آن‌ها را بازسازی کنند.

در زمینه قرارگاه عملیاتی نصر هم بین من و حسن باقری تقسیم کار شد. طبق آن، حسن من را بیشتر به سمت یگان‌های سمت راستی، یعنی تیپ‌های 25 کربلا و 8 نجف‌، می‌فرستاد. به عبارت دیگر، ایجاد هماهنگی بین قرارگاه‌های فتح و نصر به من محول شده بود و حسن بیشتر با تیپ 27 و احمد متوسلیان ارتباط داشت.

طعم شیرین پیروزی با همکاری ارتش و سپاه

اصولاً حسن کسی نبود که توی قرارگاه بنشیند و بخواهد از راه دور عملیات را هدایت کند. همیشه خدا توی خط مقدم بود. به یاد دارم یک روز رفته بودم به محوری که حسن هم آنجا حضور داشت. دیدم حسن باقری و سرهنگ حسین حسنی‌‌سعدی، فرمانده ارتشی قرارگاه نصر، داخل یک سنگر بسیار کوچک نشسته‌اند. سر و کله حسن آن‌قدر خاک‌آلود و دودی بود که در نگاه اول اصلاً‌ نمی‌شد او را شناخت. فقط از صدا و جثه‌اش قابل شناسایی بود. آنجا خط مقدم درگیری بین نیروهای ما با عراقی‌ها بود. حضور مؤثر آقای حسنی‌سعدی در کنار حسن نشان می‌داد که بالاترین رده‌های فرماندهی ارتش هم، پا به پای سپاهی‌ها و بسیجی‌ها، در خط مقدم حضور دارند. حال آنکه در عرف نظامی ارتش‌های کلاسیک حضور فرماندهان ارشد رده قرارگاه در خط مقدم اصلاً‌ رایج نبود. حضور تأثیرگذار این فرماندهان عزیز در لبه جلویی منطقه نبرد در حکم نوعی سنّت‌شکنی فرخنده و نادیده گرفتن قوانین نیز به حساب می‌آمد.

آخرین روزهای اردیبهشت‌ماه 1361 در حال سپری شدن بود و ما بی‌صبرانه انتظار می‌کشیدیم تا گام آخر عملیات الی‌بیت‌المقدس را با موفقیت برداریم و با آزادسازی خرمشهر قهرمان دل مردم ایران را شاد کنیم. این دغدغة مشترک و آرزوی همه فرماندهان و نیروهای تک‌ور بود که برای تحقق آن لحظه‌شماری می‌کردند. همه هم می‌دانستند که تحقق آرزوی دست یافتن به خرمشهر کار آسانی نیست؛ خرمشهری که دشمن، طی فُرجه چندین ماهه پس از اشغال، آن را به دژی مستحکم تبدیل کرده بود و به سبب وجود همان استحکاماتْ عملیات‌ شناسایی ما هم به‌سختی انجام می‌گرفت.

مرحله چهارم، آزادسازی خرمشهر

سرانجام شمارش معکوس برای آغاز مرحله چهارم عملیات الی‌بیت‌المقدس، از بعد از ظهر روز شنبه، 1 خردادماه 1361، با استقرار گردان‌های خط‌شکن قرارگاه عملیاتی نصر در پشت خاکریزهای کانال عرایض، شروع شد. کانال عرایض محلی بود که دشمن در طول آن بیست شبانه‌روز از شروع عملیات تلاش می‌کرد جای پایش را پشت آن محکم کند؛ یعنی با ایجاد موانع و استقرار تیپ 22 زرهی مانع پیش‌رَوی نیروها از آن محور به سمت خرمشهر بشود. چند روزی هم که در اجرای عملیات وقفه افتاد فرصت خوبی به دشمن داد تا به مقصودش برسد. البته بچه‌های ما هم در این مدت بی‌کار ننشستند. در روزهایی که گردان‌ها برای بازسازی رفتند، نیروهای اطلاعات و تخریب هم، با اعزام تیم‌های عملیاتی، شناسایی‌شان را تکمیل کردند تا گردان‌ها بتوانند عملیات خط‌شکنی را به نحو احسن انجام بدهند.

مطلب مهمی که لازم است در اینجا به آن اشاره کنم این است که ما در مراحل اول و دوم عملیات مأموریت خط‌شکنی چندانی نداشتیم؛ یعنی در مقابلمان مین و سنگر دفاعی نزدیکی وجود نداشت. فقط در مرحلة سوم عملیات چنین وضعیتی داشتیم که آنجا هم به مشکل برخوردیم. در مرحلة چهارم با خطی مواجه بودیم که هم میدان مین داشت، هم سیم‌خاردار، هم کانال، و هم سنگرهای دفاعی مستحکم.

در چنین اوضاع و احوالی، ساعت 22:30 شامگاه شنبه، 1 خردادماه 1361، مرحله چهارم عملیات الی‌بیت‌المقدس، با اعلام رمز مقدس یامحمدبن‌عبدالله‌(ص)، از بی‌سیم فرماندهی قرارگاه مرکزی کربلا به واحدهای عمل‌کننده، شروع شد تا به حول و قوه الهی منجر به آزادسازی خرمشهر بشود.

نیروهای خط‌شکن ما، به جهت برخورداری از آن استراحت یک هفته‌ای، تا حدودی کسب آمادگی کرده بودند و سرحال و قبراق به سمت اهداف از پیش تعیین شده حرکت کردند. ضمن اینکه دشمن هم می‌‌دانست آنجا نقطه آخر است و اگر کم بیاورد، نه‌تنها خرمشهر را از دست می‌دهد، بلکه بصره او هم به خطر می‌افتد. به همین سبب، علاوه بر تسلیح زمین به انواع موانع بازدارنده، سلاح‌های مرگ‌باری را هم در مسیر پیش‌رَوی نیروهای پیاده ما قرار داد که عبور از آن‌ها واقعاً ناممکن به نظر می‌رسید. شلیک‌های پیاپی چندین قبضه توپ ضد هوایی شلیکا میان معبرها جهنمی بر پا کرده بود که شاید کمتر کسی از آن جان سالم به در می‌برد. با همه تمهیدات بازدارنده دشمن، بحمدالله، نیروهای ما با جسارت و شجاعت بسیار نه‌تنها موفق شدند به خاکریز دشمن روی سیل‌بند عرایض رخنه کنند و مواضع کالیبرهای آن را در هم بکوبند، بلکه با یورشی برق‌آسا به تجمع تانک‌های تیپ 22 زرهی دشمن در پشت آن سیل‌بند آن‌ها را منهدم کردند.

یک نمونه را عرض می‌کنم. بعد از در هم کوبیدن تیپ 22 زرهی دشمن، نیروهای فداکار تیپ 27 به پیش‌رَوی به سمت جنوب ادامه دادند و هنگام روشن شدن هوا رسیدند به جادة مرزی خرمشهرـ‌شلمچه. آنجا برادرها از دو سمت با دشمن درگیر شدند. از یک سمت با عراقی‌هایی که از داخل خرمشهر می‌خواستند به سمت خاک عراق فرار کنند و از سمت روبه‌رو با تیپ 10 زرهی دشمن، که صدام به این تیپ مأموریت داده بود از مرز شلمچه عبور کند و خودش را به خرمشهر برساند تا حلقة محاصرة شهر را از غرب آن بشکند. در جریان درگیری گردان‌های تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) با تیپ 10 زرهی ارتش عراق، حدود هفتاد و پنج دستگاه تانک این تیپ منهدم شد. این در حالی بود که بعدها یکی از فرماندهان عراقی، که در همین درگیری اسیر شد، ‌گفت: «صبح روزی که از طرف قرارگاه سپاه 3 عراق ما را توجیه کردند گفتند که شما اصلاً نگران انهدام تانک‌هایتان نباشید. اگر صد دستگاه از تانک‌های شما را هم بزنند، صد و هشتاد دستگاه دیگر برایتان باقی می‌ماند که به خرمشهر برسید. شما اصلاً‌ ذهن خودتان را درگیر این مسئله نکنید و همة تلاشتان را به کار ببرید تا نیروهای داخل خرمشهر از محاصره خارج شوند.» یعنی دشمن بیش از دویست و هشتاد دستگاه تانک در محور شلمچه‌ـ‌خرمشهر به کار گرفته بود و از قراین و شواهد این‌طور برمی‌آمد که فشار اصلی نیروهای عراقی از سمت راست عملیات باشد؛ جایی که تیپ 27 باید جلوی فشار زرهی دشمن را، که از محور شلمچه وارد می‌شد، می‌گرفت. به عبارت واضح‌تر، باید هم جلوی نیروهایی می‌ایستاد که قصد فرار از خرمشهر را داشتند و هم مقابل تانک‌های مجهز تیپ مستقل 10 زرهی سپاه 3 ارتش عراق، که برای شکستن محاصره آن دسته از نیروهای عراقی که داخل خرمشهر گیر افتاده بودند مدام پاتک‌ می‌کردند.

برای اینکه به اهمیت استراتژیک این منطقه بیشتر پی ببرید لازم می‌دانم به نکته‌ای اشاره کنم. تا وقتی پاتک‌های دشمن در محور شلمچه شکست نخورده بود احدی از نیروهای عراقی داخل خرمشهر دستش را بالا نبرد. وقتی حوالی ساعت 11 صبح روز دوشنبه، 3 خردادماه 1361، عراقی‌ها در مقابل بچه‌های قرارگاه نصر در شلمچه و خیّن کم آوردند، نیروهای قرارگاه فتح، تیپ 14 امام حسین(ع)، و 8 نجف‌اشرف به خرمشهر وارد شدند و با بلندگوهایی که روی خودروها سوار کرده بودند از نیروهای عراقی محاصره‌شده در خرمشهر خواستند خودشان را تسلیم کنند. از آن لحظه به بعد دسته‌دسته سربازان، درجه‌داران، افسران، و حتی ژنرال‌های عراقی دست‌های خودشان را به علامت تسلیم بالا بردند و به اسارت نیروهای ما درآمدند. این مقدمه‌‌ای شد برای آزادی کامل خرمشهر، که بعد از ظهر همان روز از طریق گوینده صدای جمهوری اسلامی ایران به دنیا مخابره شد.

در مجموع باید بگویم در کسب این پیروزی بزرگ و آزادسازی خرمشهر عزیز همه مردم ایران و رزمندگان نیروهای مسلح، اعم از لشکرها و تیپ‌ها و گردان‌های سپاه و ارتش، و سنگرسازان بی‌سنگر و فداکار جهاد سازندگی نقشی بی‌بدیل و ایثارگرانه ایفا کردند؛ اما از حق نباید بگذریم که در این میان نقش رزمندگان تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) از بقیه‌ برجسته‌تر بود. چرا؟ الان عرض می‌کنم. این تیپ، در مرحلة اول، به واسطه پاتک‌های سنگینی که دشمن روی آن‌ها انجام داد، به‌شدت آسیب دید. در مرحله دوم عملیات روی دژ مرزی کوت‌سواری باز هم، به دلیل باز بودن جناح چپ آن، در معرض شدیدترین فشارهای دشمن قرار گرفت و آسیب فراوانی به آن وارد شد. در نبرد ناموفق مرحله سوم تقریباً دو تا سه گردان از نیروهایش ذوب شد. در مرحله پایانی عملیات هم، به دلیل قرار گرفتن در نوک حمله پاتک‌های زرهی و مکانیزه دشمن، در منطقه شلمچه و نهر خیّن، باز هم بیشترین فشارها را متحمل شد؛ طوری که بعدها مطلع شدم از تیپ 27 در این عملیات دو فرمانده محور، حدود دَه فرمانده و معاون گردان، و صدها تن از نیروهای زبده سپاهی و بسیجی به شهادت رسیدند.

نمونه‌ای از نحوه جنگیدنِ این بچه‌ها را به یاد دارم. صبح روز دوشنبه، 3 خردادماه، رفته بودم سمت نهر عرایض؛ جایی که راه فرار نیروهای عراقی بسته شده بود و به‌شدت با نیروهای تیپ 27 درگیر بودند تا بتوانند راه فراری پیدا کنند. هم‌زمان با جنگیدن نیروهای دو طرف میان نخلستان‌های عرایض، یک هلی‌کوپتر [M.i8] دشمن آمد تا فرماندهان عراقی محاصره‌شده را نجات بدهد. دیدم یکی از همین بچه‌های تیپ 27 با آرپی‌جی هلی‌کوپتر عراقی را هدف قرار داد و سرنگون کرد. سقوط این هلی‌کوپتر جلوی چشم بچه‌ها آن‌ها را بی‌اندازه خوشحال کرد؛ طوری که صدای تکبیرشان فضای نخلستان را پر کرد. 





        

فرمانده سپاه قدس، هشت سال دفاع مقدس را نقطه عطفی در تاریخ 33 ساله انقلاب اسلامی دانست.

  دفاع مقدس یکی از اثر گذارترین حوادث تاریخ 33 ساله انقلاب اسلامی ایران است، افزود: دفاع مقدس ملت ایران برجستگی هایی داشته که جز در جنگهای صدر اسلام و حادثه کربلا در دیگر جنگ ها دیده نشده است.

وی با اشاره به اینکه برجستگیها و ویژگیهای جنگ کانونهای فرهنگ عمومی، حوزه های علمی و روحانیت را متاثر و آثار زیادی در حرکتهای انقلابی جامعه ایجاد کره است، اظهار داشت: تقدس دفاع مقدس از جمله این ویژگیها بوده که فضای فرهنگی حاکم بر جبهه های ما هیچ شباهتی به جنگ نداشت.

این فرمانده ارشد دوران هشت سال دفاع مقدس ادامه داد: امام خمینی (ره) در اداره جنگ اجازه نداد، زره ای موضوعات مربوط به مادیات وارد جنگ شده بطوریکه طی هشت سال دفاع مقدس به هیچ فردی مدال و نفر ترفیع درجه اعطا نشده است.

سردار سلیمانی پیوند دفاع مقدس با ملت ایران را از دیگر از ویژگیهای هشت سال دفاع مقدس دانست و با بیان اینکه این ویژگی یکی از اسرار استثنایی هشت سال دفاع مقدس ملت ایران بود، گفت: هشت سال دفاع مقدس ملت ایران شبیه به طواف کعبه بود که تمام توجهات در آن به سوی معنویت، ذکر و دعا و خدا بود.

وی از شهید باکری به عنوان سلمان جبهه ها یاد کرد و با بیان اینکه شهید باکری نه تنها در جنگ بلکه در تمام تاریخ شناسنامه فرهنگی، اعتقادات ملت ایران است، ادامه داد: رابطه شهید حمید باکری با برادر بزرگتر مهدی باکری شبیه، رابطه بین امام حسین (ع) و حضور عباس بن علی (س) بوده و حمید محو در کمالات مهدی بود.

وی جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را از یادگارهای ارزشمند حضرت امام خمینی (ره) دانست و افزود: اگر ولایت فقیه نبود کار جمهوری اسلامی تا کنون ساخته شده بود، امروز عاقبت به خیری ما در آن است که از یادگارهای حضرت امام(ره) حفاظت و نگهداری کنیم.

در این آیین نماینده ولی فقیه در آذربایجان غربی و امام جمعه ارومیه، استاندار آذربایجان غربی، پرسنل و فرماندهان نیروهای نظامی و انتظامی، هزاران نفر از اقشار مردم، خانواده های معظم شهدا، ایثارگران، ائمه جمعه و جماعات حضور داشتند، با آرمانهای شهدای هشت سال دفاع مقدس، سرداران و 12 هزار شهید آذربایجان غربی تجدید بیعت کردند.




        

خاطرم هست که در آزادسازی خرمشهر دو مرحله عملیات داشتیم در محوری در کیلومتر 75 خارج از اهواز به سمت خرمشهر هیچ کدام از رزمنده‌ها باور نداشتن که به جاده اهواز ـ خرمشهر رسیدیم، سمت راست عراقی‌ها کاملا به هم ریخته بودند بالاخره به تابلوی رسیدیم که نوشته بود «45 کیلومتر مانده به خرمشهر» هیچ وقت تصور نمی‌کردیم که به جاده خرمشهر رسیدیم.

 کنار پلی بزرگی در جاده نشسته بودیم، عراقی‌ها هم خط به هم ریخته‌ای داشتند و برخی تانک‌های آنها در نزدیکی ما بود، ناگهان یک تیر تانک به سمت ما شلیک شد و این تیر به پل اصابت کرد که در همان لحظه یکی از رزمندگان از موج انفجار این تیر به زمین خورد و به صورت دلخراشی سرش متلاشی شد، صحنه دلخراشی بود.

بعد از این اتفاق رزمنده‌ها تصمیم گرفتند با موتور برای متوقف کردن تانک‌ها اقدام کنند. من و یکی از رزمنده‌ها سوار بر موتور جلو رفتیم و دیدیم که رزمنده‌ها 15 تانک را با خدمه آنها اسیر کرده و از خاکریز بیرون آوردند، عراقی‌ها هم تسلیم شدند و در مسیر راه به تیپ «بیت المقدس» رسیدیم و برای اولین بار جاده اهواز ـ خرمشهر باز شده بود و مرحله دوم عملیات که خرمشهر به طور کامل آزاد شد.

به قول حضرت امام خمینی(ره) «خرمشهر را خدا آزاد کرد» چون امکانات و تعداد نیروهای عراقی‌ها چند برابر ما و اصلا قابل مقایسه با رزمنده‌های ایرانی نبود.

لحظه بسیار غرورانگیزی بود، پس از 40 روز مقاومت در کرانه ساحل غربی رودخانه خرمشهر به ساحل شرقی نگاه می‌کردم، خاطرم بود که دو سال قبل از آزادسازی وقتی مجبور به عقب‌نشینی از خرمشهر شدیم همیشه با حسرت نمی‌توانستیم از ساحل غربی به ساحل شرقی نگاه کنیم.

سرنوشت روزگار این گونه رقم خورده که این رزمنده پس از فراز و نشیب‌ها هم‌اکنون شهردار تهران است و از ساخت برخی فیلم‌ها و صحنه‌های دفاع مقدس ابراز گله‌مندی کرده و می‌گوید: هیچگاه نتوانستیم در این فیلم‌ها فضا و شرایط جبهه را به نسل جدید منتقل کنیم که آیا تجهیزات و تکنولوژی باعث پیروزی شد یا روحیه توکل ، صداقت، ایثار یا گذشت؟ باید بدانیم پیروزی در گرو انسان‌های الهی بود که جنگیدند.

پیروزی خون بر شمشیر را همیشه می‌گوییم اما لمس آن چیز دیگری است که نتوانستیم معنای آن را به نسل امروز بگوییم.

برخی تصور می‌کنند رزمنده‌ها آدمهای خاص و در محیط خاصی تربیت شدند اما بارها گفتم اصلا این طور نبوده البته درسته که مورد لطف اللهی بوده و توفیق الهی شامل حال آنها شده بود و خودشان من هم خواستند، اما نباید فضا را به گونه‌ای برای نسل امروز ایجاد کنیم که رزمنده، تافته جدا بافته و غیرقابل دسترسی بودند در حالی که این طور نیست آنها هم افراد جامعه بودند.

 زمانی که بنی صدر فرمانده بود یعنی از مهر ماه 59 تا اواخر همین سال اصلا فضای معنوی در جبهه حاکم نبود، حتی بسیاری برای خواندن نماز صبح بیدار نمی‌شدند و حتی یک تابلوی یا حسین(ع) و یا زهرا(س) در جبهه نبود. از صوت قرآن و زیارت عاشورا خبری نبود و به ندرت آن هم از طرف بسیجیان حزب اللهی شاهد بودیم و به همین دلیل چیزی جز شکست در جبهه نداشتیم، آن چیزی که جبهه را جبهه کرد دین باوری و خلوص رزمنده‌ها بود.

در جبهه‌ کسی غیبت نمی‌کرد، روحیه نفاق قادر در جبهه جایی نداشت. ایثار و گذشت جزء باورهای زندگی افراد بود، افراد تحصیلکرده و بی‌سواد کنار هم با عشق بدون هیچ غروری به هم کمک می‌کردند.

یادم می‌آید یکی از رزمنده‌ها که اصلا اهل جبهه وجنگ نبود و حتی ضد انقلاب بود و فقط به خاطر پیدا کردن شوهر خواهرش مجبور شده بود به جبهه برود؛ این رزمنده تعریف می‌کرد که پس از مذمت خواهرم که چرا گذاشتی شوهرت به جبهه برود به خاطرش رفتم اهواز اما به شدت می‌ترسیدم که ناگهان هنگام ظهر وانت رزمنده‌های لشکر «نصر» مقابل پایم ترمز کرد و مرا سوار کردند.

یکی از رزمنده‌ها که دانشجوی فوق لیسانس فیزیک بود خیلی مرا تحویل گرفت و من ماجرا را برایش گفتم او هم به من گفت که کمک می‌کند تا گمشده‌ام را پیدا کند.

 در نمازخانه پادگان به همت این رزمنده خوابیدم و پس از مدتی سر و صدای عده‌ای توجهم را جلب کرد و بیدار که شدم دیدم همه مشغول نماز هستند الا من.

بالاخره پس از سه روز در پادگان ماندم و از ترس بیرون نرفتم و آن رزمنده نیز پس از تلاش شوهر خواهرم را پیدا کردم و به من گفت حالا می‌خواهی بفرستمت خانه‌اتان.

اما با خودم گفتم دنیا روی سکه‌ای دیگر دارد، صداقت و از خود گذشتگی این بسیجی تحصیلکرده آنچنان بر روی من اثر گذشت که دیگر به شخصه برنگشتم و در جبهه ماندم.

این رزمنده که یک ضد انقلاب و از خانواده طاغوت بود چنان تحت تاثیر معنای ایثار و معنوی جبهه قرار گرفته بود که در یکی از عملیات‌ها شدیدا مجروح شد که به او گفتم سوار قایق شود و برگردد اما گفت باید کلاشینکف را درست کنم، رزمنده‌ها احتیاج دارند بعدا آنقدر ایستاد در حالی که خون زیادی ازش می‌رفت بیهوش و به بیمارستان منتقل شد و پس از 50 روز درمان باز هم نگذاشت به مشهد برگرداندش و دوباره به جبهه برگشت و بالاخره در عملیات «میمک» در حال مجروحیت به شهادت رسید.

فضای جبهه و جنگ برخاسته در فرهنگ عاشورایی اگر در حوزه مدیریت و کاری نباشد به نتیجه نمی‌رسیم و خیر و برکت نخواهیم داشت.

 ما رزمنده‌های جنگ آنقدر در خطر تهمت و افتراء هستیم که دیگران نیستند، لذا باید فضا را به گونه‌ای احیاء کنیم تا کارآمدی دین در اداره جامعه را به اثبات برسانیم و باید در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی با همان روحیه گذشته و ایثار جبهه و جنگ کار کنیم و در غیر این صورت نمی‌توان بر مشکلات فائق آییم و امیدواریم بتوانیم راه امام خمینی(ره) و شهدا را تحقق بخشیم.





        

 

رئیس سازمان بسیج مستضعفین با ذکر خاطره ای از شهید بالازاده گفت: وقتی امام راحل سخنان این جوان 13 ساله را شنید، از مسئولان خواست او را نزد ایشان ببرند و در توصیف او گفت که گاهی بسیجیان راه صد ساله را یک شبه می‌روند.

به گزارش فارس، سردار محمدرضا نقدی که در تجمع 7 هزار نفری حلقه‌های صالحین بسیجیان در مصلای تهران سخن می‌گفت، اظهار داشت: اگر بخواهیم جامعه‌ای به دور از فساد، آلودگی از مواد مخدر، ظلم و زورگویی، تجاوز به حقوق دیگران، جنگ و بی‌سوادی و فقر و گرسنگی داشته باشیم باید در آن جامعه، انسان‌ها خود را بسازند.

وی افزود: در این جامعه آرمانی اگر بخواهیم جامعه را مانند بنا تصور کنیم، انسان‌ها مانند خشت و سنگ آن هستند و راه رسیدن به یک جامعه امن، آزاد و فهیم، خودسازی است.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین تصریح کرد: رهبر معظم انقلاب از ما بسیجیان خواسته‌اند که تلاش عظیمی را وقف خودسازی کنیم و خود را برای مسئولیت‌های بزرگ آماده کنیم.

سردار نقدی خاطرنشان کرد: در گذشته بسیجیان با حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل و با دیدن چهره شهادت طلبانه و ایثارگر رزمندگان خود را می‌ساختند اما امروز که جبهه و آن فضا نیست، در حلقه‌های صالحین، بسیجیان خود را خواهند یافت.

وی با بیان اینکه حلقه‌های صالحین برای نمایش نیست،‌گفت:‌ حلقه‌های صالحین باید هر هفته تشکیل شود و بسیجیان گرد هم آیند و کار یاد بگیرند و کارها را پیش ببرند؛ اساس حلقه صالحین این است که ما به یاری هم بشتابیم و دست همدیگر را بگیریم و برای بالا رفتن و نزدیک شدن به خدا تلاش کنیم.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین ادامه داد: ‌دشمن امروز دام‌های گسترده‌ای را برای ما پهن کرده است که می‌توان شبکه‌های فاسد ماهواره‌ای، اینترنتی و خانه‌های فساد را نام برد، عفاف و حجاب و شبهه در موضوع ولایت از ترفندهای دشمن است تا نسل جوان را به زانو درآورد.

سردار نقدی با بیان اینکه نسل قبل از شما افتخارات بزرگی را رقم زدند، خاطرنشان کرد: ما 76 هزار بسیجی شهید که بیشتر آنان نوجوانان و دانش آموز بودند به انقلاب هدیه دادیم.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین در ادامه سخنان خود به شهید مهرداد عزیزالهی اشاره و تصریح کرد: شهید مهرداد عزیزالهی یک دانش آموز13 ساله شهید بود که به جبهه رفت و وقتی دست اندرکاران صدا و سیما به جبهه آمدند تا با رزمندگان مصاحبه کنند همه مهرداد عزیزالهی را به آنها معرفی می‌کردند.

سردار نقدی اضافه کرد: این شهید آنقدر خوب سخن می‌گفت که وقتی امام راحل سخنان این جوان 13 ساله را شنید، از مسئولان خواست که این شهید را به نزد او ببرند و امام (ره) در آن دیدار شهید عزیزالهی را در آغوش گرفت و بر بازوی این بسیجی 13 ساله بوسه زد و گفت: گاهی این بسیجیان راه صد ساله را یک شبه می‌روند.

وی گفت: آنقدر شهید مهرداد عزیزالهی این بسیجی 13ساله عظمت داشت که امام (ره) به عرفا و بزرگان دین توصیه کرد که برای خداشناسی وصیت نامه شهیدان و بسیجیان 13 ساله را بخوانند.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین اظهار داشت: شهید بالازاده بسیجی 13 ساله دیگری بود که از اردبیل برخاسته بود. این جوان موتورسیکلتی داشت که وقتی سوار می‌شد پایش به زمین نمی‌رسید. این جوان می‌خواست به جبهه برود اما چون سنش کم بود نمی‌گذاشتند بنابراین جلوی اتوبوس‌هایی که عازم جبهه بودند خوابید اما او را به زور به منزل برگرداندند.

سردار نقدی افزود: شهید بالازاده وقتی با مخالفت روبرو شد خودش را به تهران رساند تا رئیس جمهور وقت یعنی مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه‌ای را ببیند و وقتی خود را به امام خامنه‌ای رساند از رئیس جمهور خواست که به مداحان و علمای دین بگوید که از این به بعد روضه حضرت قاسم را نخوانند. چرا که حضرت قاسم نیز 13 ساله بود و وقتی از امام حسین(ع) برای جهاد اجازه خواست امام حسین(ع) به او اجازه داد اما به من که 13 سال دارم و می‌خواهم به جبهه بروم اجازه ندادند و شهید بالازاده بالاخره امضای رضایت را از رئیس جمهور گرفت.

وی تصریح کرد: امروز میدان تیرباران دشمن و میدان مین همین ماهواره‌ها، مواد مخدر و خانه‌های فساد هستند و ما باید در این حلقه صالحین تلاش کنیم اخلاق خود را بهتر کنیم و با قرآن بیشتر آشنا شویم.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین با بیان اینکه مهمترین کار حلقه‌های صالحین، مرور فرمایشات مقام عظمای ولایت است، تاکید کرد: یک بسیجی باید بداند که ولی‌اش از او چه می‌خواهد و تکلیفش چیست و اگر امروز اقتصاد مقاومتی وظیفه ماست آیا این وظیفه فقط مربوط به دولت است یا بسیجیان و مردم نیز باید در آن مشارکت کنند.

سردار نقدی در پایان تصریح کرد: حلقه‌های صالحین نباید به جلسات مساجد خلاصه شود بلکه باید ارتقا پیدا کند و در تمام دوران زندگی بسیجیان جریان داشته باشد و آنان همیشه دست همدیگر را بگیرند.





        

دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا تاکید کرد: حماقت سران رژیم صهیونیستی در تهدید ایران، ساکنان سرزمین های اشغالی را در یک قدمی گورستان قرار داده است، دشمنان بدانند پاسخ ایران به هرگونه تهدیدی پشیمان کننده و ویرانگر خواهد بود.

 
به گزارش سپاه نیوز، سردار سرلشکر پاسدار دکتر سید یحیی صفوی به مناسبت 26 شهریورماه سالروز صدور فرمان تاریخی حضرت امام خمینی (ره) در سال 64 مبنی بر تشکیل نیروهای سه گانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: فرمان امام در راستای برآوردن نیازهای جبهه های جنگ و پیروزی های بزرگ بود.

دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا اظهار داشت: حضرت امام (ره) برای ایجاد ظرفیت و قابلیت بالاتر و جدید تر و ساختار و سازمانی که دهها هزار نیروی بسیجی داوطلب جبهه ها را بتواند سازماندهی کند و برای اینکه این ساختار بتواند تجهیزات لازم را به دست بیاورد و سلسله مراتب فرماندهی را طی بکند، و برای برآوردن نیاز جبهه های نبرد و نیاز به پیروزی های بزرگ و قابلیتی که امام (ره) در فرماندهان جوان سپاه و بسیج می دیدند این فرمان بزرگ را صادر کردند که این فرمان تبدیل به عملیات های بزرگ و سرنوشت سازی همچون فتح فاو در بهمن ماه سال 64 و یا فتح دروازه های شرقی بصره در زمستان 65ودیگر دستاوردها شد.

 

وی گفت: اولین فرمانده نیروی زمینی سپاه پس از فرمان حضرت امام(ره) بنده بودم، اولین فرمانده نیروی هوایی آقای موسی رفان و اولین فرمانده نیروی دریایی آقای حسین علایی بودند.

 

سرلشکر صفوی در ادامه اظهار داشت: با شروع جنگ تحمیلی سپاه مسئولیت امنیتی در کشور داشت، خود من به اتفاق تعدادی از پاسداران و بسیجیان در کردستان بوده و فرمانده عملیات کردستان بودم و مشغول تأمین امنیت کردستان بودیم و مأموریت اصلی سپاه تأمین امنیت بود. با شروع جنگ تحمیلی و هجوم سراسری رژیم بعثی عراق به ایران، طبیعتا فرمان حضرت امام (ره)برای بسیج همگانی اعم از سپاه و بسیج و ارتش جمهوری اسلامی که مسئولیت دفاع از مرزها را بر عهده داشت، صادر گردید. ضرورت حضور پاسداران و بسیجیان در جبهه های نبرد احساس می شد . اوایل جنگ من به اتفاق 120 نفر از پاسداران و نیروهای رزمی که در کردستان گردانی را به اسم گردان ضربت که اولین فرمانده اش برادر خود من آقای مرتضی صفوی بود و جانشین ایشان آقای حسین خرازی بود وارد جبهه های جنگ در جنوب شدیم.

 

وی ادامه داد: وقتی وارد اهواز شدم برای 2الی3 ماه فرمانده محور دارخوین بودم و بعد از 3-2ماه مسئول عملیات جنوب شدم که ستاد عملیات جنوب را در گلف یا پادگان منتظران شهادت راه اندازی کردیم و با تکلیفی که شهید محلاتی و شهید کلاهدوز به من کردند مسئولیت ستاد عملیات جنوب را عهده دار شدم. آن زمان سردار رشید که مسئول عملیات سپاه دزفول بود جانشین من شد. برادر عزیزم شهید حسن باقری مسئول اطلاعات، مسئول اعزام نیرو آقای سیدمحمد حجازی بود. ما ستاد عملیات جنوب را که تشکیل دادیم، سال 59 بود و تنها چندماه از جنگ می گذشت ما برای سازماندهی یگانهای رزم سپاه پاسداران شروع کردیم به تشکیل واحدهای رزمی، اولین ساختار نظامی را در ستاد عملیات جنوب بنده ، سردار رشیدو شهید حسن باقری ، از دسته ، گروهان و گردان رزمی را که شامل چند نفر نیروی انسانی، چه تجهیزاتی و چند خودرو داشته باشند، تنظیم کردیم. مطابق آن زمان هر گردان رزمی حدود 350 نفر و سلاح سبک شامل تفنگ -آرپی جی ونیزبارسبک و چند قبضه خمپاره بایستی داشته باشد.

 

دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا در خصوص عملیات شکستن حصر آبادان اظهار داشت: در عملیات شکستن حصر آبادان که در 5مهرماه بود در سه محور دارخوین ما 5 گردان رزمی داشتیم و بر اساس همین ساختار، آن را سازمان دادیم و اولین عملیاتی بود که سپاه به صورت سازمانی وارد عملیات شد. با سه تیپ لشکر 77خراسان برای شکستن حصر آبادان وارد عملیات شدیم طرح شکسستن حصر آبادان را ستاد عملیات جنوب ارائه و به تصویب شورای عالی دفاع رساند . در عملیات ثامن الائمه(ع) ما 15گردان رزمی داشتیم؛ این ساختار در آن زمان حدود 350 نفر رزمنده داشت سلاح و تجهیزات سبک و نیمه سنگین تا حد خمپاره انداز 120میلی متری، 80میلی متری داشت.

 

وی گفت: پس از شکستن حصر آبادان بنده مسئول عملیات کل سپاه شدم و پس از شکستن حصر آبادان برادر عزیزمان آقای محسن رضایی به عنوان فرمانده کل سپاه وارد مسائل جنگ شد. تا قبل از شکستن حصر آبادان شهید عالیمقام یوسف کلاهدوز به عنوان قائم مقام کل سپاه و مرحوم ظهیرنژاد به عنوان فرمانده نیروی زمینی وقت عملیات شکستن حصر آبادان را فرماندهی کردند . فرماندهی مشترک ارتش و سپاه از مختصات خاص این عملیات بود و این عملیات اولین عملیات مشترک پس ازعزل و فرار بنی صدر ازایران بود که در نتیجه پیروزی بزرگی حاصل شد.

 

سرلشکر صفوی گفت: از عملیات (طریق القدس)برادر عزیزمان شهید صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش شده بود. از عملیات طریق القدس آن 5گردان تبدیل به سه تیپ شدند تیپ امام حسین به فرماندهی حسین خرازی، تیپ عاشورا به فرماندهی عزیز جعفری و تیپ 25کربلا به فرماندهی مرتضی قربانی، حتی شماره های این تیپ ها را ما تعیین می کردیم و هرتیپ بین 8تا15گردان رزمی داشت با واحدهای پشتیبانی و تدارکاتی و واحدهای پشتیبانی رزمی مثل واحد ادوات و بهداری رزمی، و قرارگاه مرکزی کربلا که یک قرارگاه مشترک سپاه و ارتش بودکه عملیات طریق القدس را فرماندهی کرد .فرمانده این قرارگاه آقای محسن رضائی و شهید بزرگوار صیاد شیرازی بود.

 

وی ادامه داد: در فتح المبین بخاطر اینکه منطقه عملیات وسیع تر بود به جای آن سه تیپ، 12تیپ رزمی را و 3 قرارگاه را وارد عملیات کردیم.از آنجا به بعد ما شروع به توسعه سازمان رزم کردیم . در عملیات بعدی یعنی بیت المقدس ما این 12تیپ را به بیش از 15تیپ توسعه دادیم و در عملیات رمضان لشکرهای سپاه را سازمان دادیم و در همین زمان شروع به تشکیل واحدهای تخصصی کردیم. اولین توپخانه سپاه را شهیدحسن مقدم و شهیدحسن شفیع زاده تشکیل دادند. اول از توپ هایی که ما در فتح المبین و بیت المقدس غنیمت گرفته بودیم توپخانه سپاه را و بعد هم دانشکده توپخانه را که یک مرکز تخصصی در اصفهان ، بود و در همین زمان واحدهای زرهی و دانشکده زرهی را در شیراز حدود سالهای 64-65 تشکیل دادیم و همچنین پدافند هوایی سپاه را سازمان دادیم یعنی واحدهای پشتیبانی رزم مثل توپخانه ، پدافند هوایی زرهی که نیاز جبهه ها و نیاز به پیروزی های بزرگ تر و نیاز به اینکه سپاه پاسداران گسترش پیدا بکند را سازمان دادیم .

 

سردار صفوی گفت: درسال 64 نامه ای توسط فرمانده کل سپاه به حضرت امام نوشته شد و تقاضای تشکیل سه سپاه زمینی،دریایی و هوایی داده شد، امام بزرگوارمان با آن حکمت و دوراندیشی و قلب نورانی که به نور قرآن به عشق و محبت رسول خدا وائمه اطهار روشن بود با استفاده از اختیارات رهبرمعظم انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا و تفسیر اصل 150قانون اساسی که به وظایف و ماموریت های سپاه مربوط می شد، ، فرمان تشکیل سه نیروی زمینی ، هوایی و دریایی سپاه را در 26شهریور سال 1364 صادر کردند.

 

این فرمانده عالیرتبه نیروهای مسلح تأکید کرد: خود این فرمان روحیه جدیدی را، و ظرفیت ساختاری و سازمانی بالایی را ایجاد کرد. ما یگان دریایی داشتیم این یگان دریایی تبدیل به نیروی دریایی شد، تشکیل نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس عملا تبدیل به یک قدرت شد. فرمان حضرت امام در سال 64 تبدیل به یک نهضتی شد که این سه نیروی زمینی، دریایی و هوایی، مهمترین مشخصاتشان این بود که یک نیروی ایدئولوژیک بودند، در طول تاریخ ایران کمتر سازمان رزمی، کمتر نیرویی رزمی بوده که هم ایدئولوژی اسلام ناب محمدی(ص) را داشته باشد و هم تفکر انقلابی داشته باشد تمام فرماندهان نیروی زمینی یک تفکر بالای انقلابی و علمی را داشتند و از شجاعت برخوردار بودند و سومین مشخصه اینکه ظرفیت لشکرهای ما و نیروهای ما این بود که دهها هزار نیروی بسیجی که می آمد در این لشکرهای ما قابل سازماندهی بود.

 

وی ادامه داد: برخی از این لشکرهای ما 25تا30گردان رزمنده داشتند در حالی که لشکرهای ارتش هرکدام 3 تیپ و هرتیپ هم 3 گردان داشت و اینکه این قابلیت انعطاف در آن وجود داشت یعنی این لشکرهای نیروی زمینی سپاه غیر از آموزش هایی که به بسیجیان می دادند وقتی که به جبهه ها می آمدند ، این نیروهای بسیجی را در واحدهای تخصصی از غواصی تا زرهی و ادوات و واحدهای رزمی و پدافند هوایی و توپخانه به کارگیری می کردند، این یعنی قدرت ابتکار و خلاقیت که فرماندهان ما در لشکرها و تیپ ها داشتند. اکثر فرماندهان ما زیر 27سال سن داشتند و دارای شجاعت و نبوغ و استعداد خاصی بودند البته در یک عملیات مثل کربلای 5 در سال 65 ما 400فرمانده شهید دادیم این نشان دهنده این است که فرماندهان ما در خط مقدم می جنگیدند.

 

سرلشکر صفوی در ادامه افزود: به طور خلاصه، فرمان حضرت امام در سال 64 مبدا یک تحول بزرگ در سپاه پاسداران گردید. یعنی تشکیل نیروهای سه گانه زمینی، هوایی و دریایی سپاه و تشکیل یک ارتش مکتبی و انقلابی از جنس انقلاب اسلامی درکنار ارتش جمهوری اسلامی ایران که از قبل وجود داشت ، یعنی دو بازوی قدرتمند نظامی برای دفاع از جمهوری اسلامی و برای مقابله با تهدیدات تشکیل شد.

 

دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا گفت: در پایان جنگ یک تفکر غیر صحیح در جمهوری اسلامی به دنبال ادغام سپاه و ارتش بود و می خواست نیروی زمینی سپاه را با نیروی زمینی ارتش و نیروی هوایی سپاه را با نیروی هوایی ارتش و نیروی دریایی سپاه را با نیروی دریایی ارتش ادغام کند و 6ماه هم جلسه پشت جلسه ، یعنی بعد از ادغام جهاد سازندگی در وزارت کشاورزی به دنبال ادغام نیروهای سه گانه سپاه و ارتش بودند این تفکر باعث می شد که فرمان امام(ره) از بین برود و قدرت بزرگ سازمان رزمی سپاه که در کنار ارتش دو بازوی قدرتمند دفاعی جمهوری اسلامی بودند می خواست با هم ادغام کند.

 

سرلشکر صفوی در ادامه افزودند: با رحلت حضرت امام(ره) همان هفته اول مقام معظم رهبری دستور دادند که این طرح متوقف بشود و ایشان به ستاد کل دستور دادند جلساتی تشکیل بشود و تفکیک مأموریت های نیروی زمینی سپاه، و نیروی زمینی ارتش و نیروی هوایی سپاه با مأموریت های نیروی هوایی ارتش و نیروی دریایی سپاه و ارتش صورت بگیرد که این جلسات تشکیل شد و به تصویب رسید حتی نوع تجهیزات، حتی اینکه نیروی زمینی ارتش چندتا تیپ داشته باشد و در سپاه چندتا تیپ داشته باشد ،بحث شد. من خاطرم است که در ستاد کل بعضی ها مخالف بودند که سپاه نیروی زرهی داشته باشد حضرت آقا با دست خط شان نوشتند که سپاه به بالاترین و پیشرفته ترین تجهیزات از جمله تانک سنگین باید مجهز بشود و بعد هم حضرت آقا دستور دادند که تفکیک سرزمینی صورت بگیرد، هم اکنون بین نیروی زمینی سپاه با نیروی زمینی ارتش تفکیک سرزمینی برای دفاع سرزمینی شده است، بین نیروی دریایی سپاه و نیروی دریایی ارتش هم تفکیک حوزه های مأموریتی گردیده که خلیج فارس به عهده نیروی دریایی سپاه است و دریای عمان و دریایی خزر به عهده نیروی دریایی ارتش واگذار شده است .

 
وی گفت: این تفکیک ماموریت ها و وظایف نیروهای سه گانه سپاه وارتش هم از تدابیر حکیمانه مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا ، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای بود که باعث تقویت روحیه هم سپاه و ارتش شدو هم توان دفاعی جمهوری اسلامی ایران رادر مقابل خطرات و تهدیدات نظامی آینده افزایش داد.

 

سرلشکر صفوی در ادامه تأکید کرد: حماقت سران رژیم صهیونیستی در تهدید ایران ،ساکنان سرزمین های اشغالی را در یک قدمی گورستان قرار داده است. دشمنان بدانند پاسخ ایران به هرگونه تهدیدی پشیمان کننده و ویرانگر خواهد بود.

 

این فرمانده عالیرتبه نیروهای مسلح گفت: پس از گذشت چند دهه ، امروز جمهوری اسلامی ایران تبدیل به یک کشور با ثبات و قدرتمند گردیده است و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به لطف خدا و رهبری حکیمانه مقام معظم رهبری در اوج اقتدار و آمادگی های دفاعی خود قرار دارند وپاسخگوی هرگونه تهدید احتمالی می باشند . نیروهای مسلح ایران اطلاع کافی از تحرکات منطقه و آمادگی مقابله کامل را دارند، متناسب با هر تهدیدی آمادگی ها وسناریو های مقابله وپاسخگویی به آن پیش بینی شده است و از ابزارهای مختلفی برای پاسخگوئی استفاده می کنیم ،کما اینکه دشمنان ما از قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران آگاه هستند .

 

دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا در پایان با هشدار به سران رژیم صهیونیستی تأکید کرد: جسارت و حماقت سران رژیم صهیونیستی در تهدیدجمهوری اسلامی ایران ساکنان سرزمین های اشغالی را در یک قدمی گورستان قرار داده است .اگر روزی رژیم صهیونیستی علیه ما اقدامی کند گروه های مقاومت به ویژه حزب الله لبنان به عنوان عمق دفاع راهبردی ما راحت تر به این رژیم پاسخ می دهند.





        

فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس گفت: عملیات کربلای پنج از دل عملیات کربلای چهار به دست آمد. واقعیت این بود که ما در عملیات کربلای چهار شکست خوردیم. هدف اصلی هم از انجام عملیات کربلای پنج تغییر و تبدیل شکست کربلای چهار به پیروزی در کربلای پنج بود.


 

 

 

عملیات کربلای پنج در میان رزمندگان سال‌های دفاع مقدس به شب‌های قدر شهرت دارد. سه راهی شهادت، سنگرهای‌نونی شکل و زمین‌هایی که بر اثر اصابت گلوله خمپاره رنگش سیاه شده بود.

 ***

محسن رضایی: عملیات کربلای پنج از دل عملیات کربلای چهار به دست آمد. واقعیت این بود که ما در عملیات کربلای چهار شکست خوردیم. هدف اصلی هم از انجام عملیات کربلای پنج تغییر و تبدیل شکست کربلای چهار به پیروزی در کربلای پنج بود.

خب فرماندهان و بخش وسیعی از رزمندگان به خاطر شکستی که در عملیات کربلای چهار خورده‌ بودیم خیلی ناراحت بودند. چون حدود هفت الی هشت ماه مداوم زحمت کشیده بودند و نتوانسته بودیم نتیجه مناسبی بگیریم. تعدادی از نیروها هم زخمی و شهید شده بودند.

ما اگر می‌خواستیم که موفق بشویم باید حداکثر ظرف یک هفته از دل این شکست یک پیروزی درست می‌کردیم. لذا یکسری جلسات هماهنگی برگزار شد.در این جلسات هم خیلی تصمیم گیری سخت بود. آقای هاشمی رفسنجانی هم چون هماهنگ کننده سپاه و ارتش بودند در این جلسات شرکت داشتند.

خب آن زمانی که ما تنهایی حضور داشتیم مشکلاتی نداشتیم، چون خودمان به راحتی تصمیم می‌گرفتیم و اجرا می‌کردیم. اما با حضور آقای هاشمی، وقتی جلسه با فرماندهان تمام شد. آقای هاشمی گفت: برای انجام این عملیات رای گیری می‌کنیم.

من رو کردم به آقای هاشمی و گفتم: آقا اینجا که مجلس شورای اسلامی نیست که می‌خواهید رای گیری کنید. فرماندهان حرف‌های خودشان را زده‌اند و حالا ما باید تصمیم بگیریم.

به فرماندهان رده‌های پایین تر گفتم: شما تشریف ببرید بیرون تا ما تصمیم‌مان را بگیریم. چون آنها همه حرف‌هایشان را زده بودند.

البته با وجود تمامی ابهاماتی که برای دوستان وجود داشت تصمیم گرفتیم تا این عملیات را انجام دهیم. اکثر فرماندهان ابهام داشتند که آیا ما در عملیات کربلای پنج پیروز می‌شویم یا نه؟ چون یک هفته قبلش ما در عملیات کربلای چهار شکست خورده بودیم.

**

عملیات کربلای پنج

 سنگینی شرایط دشوار پس از عملیات کربلای 4 ضرورت انجام عملیات دیگری را ایجاب می کرد. عملیاتی که پیروزی آن تضمین شده باشد و ضمنا از جنبه نظامی و سیاسی بسیار ارزشمند باشد تا آثار نامطلوب عدم فتح کربلای 4 را جبران نماید.

ناحیه‌ی‌ مرزی‌ِ استراتژیک‌ شلمچه‌ در منطقه‌ی‌ شمال‌ غربی‌خرمشهر واقع‌ شده‌ که‌ از جنوب‌ با اروند رود، از شمال‌ با منطقه‌ی‌عمومی‌ اهواز و از غرب‌ با مرزهای‌ بین‌ المللی‌ ایران‌ و عراق، محصورگردیده‌ است‌. وجود اروند رود در جنوب‌ آن‌، دریاچه‌ی‌ ماهی‌ و جزایربوبیان‌، ویژگی‌ نظامی‌ خاصی‌ را در این‌ منطقه‌ به‌ وجود آورده‌ است‌ وبه‌ خاطر نزدیکی‌ جغرافیایی‌ آن‌ با شهر صنعتی‌ بصره‌، از نظرکارشناسان‌ نظامی‌، دارای‌ اهمیت‌ فوق العاده‌ای‌ بوده‌ است‌.

ما اگر می‌خواستیم که موفق بشویم باید حداکثر ظرف یک هفته از دل این شکست یک پیروزی درست می‌کردیم. لذا یکسری جلسات هماهنگی برگزار شد.در این جلسات هم خیلی تصمیم گیری سخت بود. آقای هاشمی رفسنجانی هم چون هماهنگ کننده سپاه و ارتش بودند در این جلسات شرکت داشتند.

 ارزشمند ترین منطقه موجود شلمچه بود که دشمن در آن مستحکم ترین مواضع و موانع را داشت، به طوری که عبور از آن ها غیر ممکن می نمود و با توجه به اصول نظامی شناخته شده و محاسبات کمی، ضریب موفقیت بسیار ناچیز بود و بالطبع تضمین پیروزی از سوی فرماندهان عملیات را غیر ممکن می ساخت؛ لیکن ضرورت غیر قابل انکار ادامه جنگ در آن موقعیت و لزوم تسریع در تصمیم گیری پس از عملیات کربلای 4 سبب گردید که صرفا برای انجام تکلیف و با امید به نصرت الهی، تمامی نیروهای خودی اعم از رزمنده و فرمانده برای عملیات بزرگ کربلای 5 آماده شوند.

رزمندگان‌ سپاه‌ اسلام‌ برای‌ آزاد سازی‌ مناطق‌ تحت‌ اشغال‌و دفع‌ تجاوز دشمن‌ و به‌ منظور دست‌یابی‌ به‌ اهداف‌ والای‌ خود، اقدام‌به‌ انجام‌ عملیات‌ کربلای‌ پنج‌ در این‌ منطقه‌ نمودند. این‌ عملیات‌ در تاریخ‌ نوزدهم‌ دی‌ ماه‌ 1365 با رمز مبارک‌ یازهرا(ع) در منطقه‌ی‌ شلمچه‌ و شرق بصره‌ آغاز می‌شود.

دشمن با توجه به اهمیت منطقه، زمین شرق بصره را مسلح به انواع موانع و استحکامات کرده بود و با رها کردن آب در منطقه، انجام هرگونه عملیاتی را غیر ممکن ساخته و فضای امنی را برای خود به وجود آورده بود تا بتواند حرکت هر نیروی مهاجم را قبل از دستیابی به خط اول خود سرکوب کند.

 رزمندگان‌شجاع‌ سپاه‌ اسلام‌ در مرحله‌ی‌ اول‌ عملیات‌، با هجومی‌ مرگبار وغافل‌گیرانه‌ به‌ قلب‌ دشمن‌، در تاریخ‌ فردای‌ آن‌ روز، شلمچه‌ را آزادمی‌نمایند و با گسترش‌ عملیات‌ خود، هر لحظه‌ فاصله‌ی‌ خود را بابصره‌ کم‌ می‌کنند؛ به‌ طوری‌ که‌ صدای‌ شلیک‌ مسلسل‌ها مردم‌ شهر راسراسیمه‌ به‌ خیابان‌ها می‌ریزد.

در دومین‌ مرحله‌ی‌ این‌ عملیات‌،رزمندگان‌ اسلام‌ با عبور از موانع‌ ایذایی‌ و بسیار محکم‌، هجوم‌ سنگین‌خود را علیه‌ مواضع‌ دشمن‌ شروع‌ می‌کنند که‌ پاسگاه‌های‌ شلمچه‌،بوبیان‌ و کوت‌ سواری‌ در این‌ هجوم‌، آزاد می‌شود. رزمندگان‌ اسلام‌ باهجوم‌ دیگری‌ چندین‌ کیلومتر از جاده‌ی‌ آسفالته‌ شلمچه‌ ـ بصره‌ را آزادمی‌کنند و به‌ عمق‌ مواضع‌ دشمن‌ نفوذ کرده‌، خود را به‌ دژ فولادین‌بصره‌ می‌رسانند.

 

این‌ دژ توسط‌ کارشناسان‌ خارجی‌ احداث‌ شده‌ بودکه‌ دارای‌ خاکریزهای‌ مثلثی‌، هلالی‌، سنگرهای‌ مستحکم‌ بتونی‌ وموانع‌ ایذایی‌ سنگین‌ بود و ساخت‌ آن‌ پنج‌ سال‌ طول‌ کشیده‌ بود.

اولین خط دفاعی دشمن دژی بود که در یک سمت آن سنگرهای بتونی برای استراحت نیرو و در سمت مقابل، سنگرهای دیده بانی و تیربار با مهمات آماده و سنگرهای تانک احداث شده بود. این دژ، دشمن را از موقعیت ممتازی برای اشراف و تسلط کامل بر منطقه برخوردار می کرد. در پشت خط اول چند موضع هلالی شکل احداث، که قطر هر یک به 300 الی 400 متر و ارتفاع آن به 5 تا 6 متر می رسید.

در پشت مواقع هلالی، برای تردد و استقرار تانک، جاده ساخته شده بود و به این وسیله تانک می توانست با استقرار روی مواضع مشخص شده، کل منطقه درگیری را زیر پوشش گلوله مستقیم و تیربار قرار دهد.

دومین خط دشمن به فاصله صد متر از خط اول و به موازات آن احداث، و سیل بندی بود به عرض 205 و ارتفاع 4 متر که دارای موضع پیاده، کانال مواصلاتی و مواضع تانک بود. این سیل بند از جنوب جاده شروع می شد و به سمت اروند ادامه داشت.

سومین خط دشمن، خاکریزی بود به موازات خط دوم و دارای مواضع پیاده و تانک که در جلوی آن کانال َمتروکه ای به عرض 4 و عمق 2 متر احداث شده بود. چهارمین رده دشمن در پشت نهر دوعیجی قرار داشت و شامل نهر، دژ و چندین موضع هلالی پی در پی، که بر توانایی دشمن برای مقابله و دفاع می افزود.

پنجمین رده دشمن در پشت نهر جاسم قرار داشت. ضمن آن که در حد فاصل خط چهارم و پنجم، قرارگاه دشمن، خصوصا قرارگاه تاکتیکی سپاه سوم (مقر فرماندهی لشکر11)، دارای مواضع مستحکمی بود و پدافند مستقل داشت. پس از خط جاسم تا کانال زوجی، مرکز توپخانه، لجستیک و عقبه لشکر 11 قرار گرفته بود و رده ششم و هفتم دشمن شامل کانال زوجی و مثلثی های غرب کانال زوجی بود. در منطقه شلمچه، دشمن زمین را به شکل پنج ضلعی درآورده بود. که از استحکامات بسیار پیچیده ای بر خوردار بود.

گارد ریاست‌ جمهوری‌ عراق با فرماندهی‌ صدام‌ به‌ منطقه‌ اعزام‌ می‌شود وبی‌ درنگ‌ پاتک‌های‌ سنگین‌ خود را آغاز می‌کند؛ اما هر بار با تحمل‌شکست‌های‌ سنگین‌ وادار به‌ عقب‌ نشینی‌ می‌شود. در مرحله‌ی‌ سوم‌ عملیات‌، رزمندگان‌ اسلام‌ از کنار اروند به‌ مواضع‌دشمن‌ در محور نهر جاسم‌ هجوم‌ برده‌، یگان‌های‌ سر در گم‌ دشمن‌ را درعملیات‌ گاز انبری‌ گرفتار کرده‌ و تعدادی‌ از آن‌ها را کشته‌ یا زخمی‌می‌کنند و با عبور از نهر جاسم‌ و تسلط‌ بر پل‌های‌ ارتباطی‌، به‌ عمق‌مواضع‌ دشمن‌ نفوذ می‌کنند.

   

 





        





        
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >